کوله بار عشق
کوله بار عشق :
روزها از پی هم میگذرد، عمر تمام میشود و انسان از سرای دنیا به سوی ابدیت کوچ مینماید. تنها چیزی که از او به یاد میماند و خاطرهاش را در دلها زنده میکند، نیکیها و بخششهای او به دیگران است. اکنون فرصتی فراهم شده تا در زمان بازدید حاج محمود جمالی پدر بزرگی که با حضور خود در موسسه بازهم ما را یاری کرد تشکر کنیم که تاکنون دعای خیر خیلیها را بدرقه قدمهایش کرده. او که از سالها پیش به عنوان یک نیکوکار پا به موسسه خیریه بهنام دهش پور گذاشت و تا به امروز کمکهای بسیاری را در خیریههای مختلف انجام داده است. از وقف آپارتمان به خیریه کهریزک گرفته تا همین چند روز پیش که ۱۰۰ میلیون تومان را برای تجهیز بیمارستان شهدای تجریش به موسسه کمک کرد؛ حالا به عنوان پدر بزرگی مهربان شناخته میشود که نه تنها خودش بلکه نوههایش نیز جزو خیرین مستمر موسسه هستند. پای صحبتهای او نشستیم و از حال و روز کمک در ایام قدیم تا به امروز شنیدیم:
شما که فردی دنیا دیدهاید بگویید اصلا چرا باید به دیگران کمک کنیم؟
کمک به دیگران در حقیقت کمک به خودمان است. انسانها باید کوله بار سفر آخرتشان را از عشق و دوستی پر کنند. پس بیایید درگاهِ بیداریمان، غبار گناه و خطا را با بخشش و دستگیری نیازمندان از دلها بشوییم تا خدا نیز با نسیم لطف و مهر خویش، قلبهامان را لبریز عشق و محبت خود سازد.
قدیمترها مردم چگونه به یکدیگر کمک میکردند؟
در گذشته یک عده خاص مورد تأیید مردم بودند و به صورت هیئتی و سنتی فعالیت میکردند و در کارهای خیر فعالیت داشتند. آنها افراد نیازمند را شناسایی میکردند و کمکهای مردم را دست به دست به آنها میرساندند درست مثل قصه هاکه قدیم به قول معروف سینه به سینه نقل میشد اما اکنون با توجه افزایش جمعیت و گستره فعالیتها بهتر است کمک مردم از طریق سازمانهای مردم نهاد باشد و مردم از طریق NGOها از افراد آسیب پذیر حمایت کنند در واقع امروز این گروهها مانند همان عده مورد اطمینان مردم در قدیماند ولی کارشان کمی گستردهتر شده است.
شما چطور کمک کردن را یاد گرفتید؟
من کار خیر را از پدر بزرگم یاد گرفتم او در قدیم به همان روش سنتی افراد نیازمند را شناسایی میکرد و به آنها کمک میکرد و کار خیر مانند یک یادگاری از او به من رسیده و من نیز آن را به نوههایم آموزش دادم به شما هم توصیه میکنم درست است امروزه هزینهها زیاد است و گرانی شده است ولی بهتر است افراد برای ترویج نیکی و خوبی و عاقبت بخیری قسمت کوچکی از درامد خود را صرف امور خیر نمایند. و این کار را به فرزندانشان نیز آموزش دهند.
به عنوان حسن ختام نیز برایمان شعری از سعدی علیه رحمه گفت، بدین مضمون:
گلی خوشبوی در حمام روزی
رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری
که از بوی دلآویز تو مستم
بگفتا من گِلی ناچیز بودم
ولیکن مدتی با گُل نشستم
کمال همنشین در من اثر کرد
وگرنه من همان خاکم که هستم…