نمایشگاه عکس زندگی موازی
آدمها همیشه فکر میکنن غمها، رنجها و سختیهاشون رو هیچوقت کس دیگهای تجربه نکرده. گاهی انگار خشمگین هم میشن از اینکه کسی نمیتونه موقعیتشون رو درک کنه.
تا وقتی که میرسه به یک درد بزرگ! یک واقعهی ناگوار که برای اطرافیانشون اتفاق افتاده.
حالا خودشون میدونن که نمیتونن درک کنن و الکی کسی رو دلداری بدن.
درست همون لحظه از همدیگه میخوان که دوام بیارن و تحمل کنن.
بدون اینکه بخوان اون رنج رو “زندگی کنن”.
ما عادت کردیم که به محض مواجهه با مشکلات تلاش کنیم تا اونها رو هرچه سریعتر فراموش کنیم، چون این رو، راه آرامش پیدا کردن میدونیم.
عادت کردیم کسی که رنج سرطان رو تحمل میکنه به چشم آدمی که داره سختترین اتفاق رو میگذرونه نگاه کنیم و بگذریم و خودمون رو اینجوری دلداری بدیم.
بدون اینکه باور داشته باشیم این زندگی ما هم هست و ما وظیفه داریم باهم زندگی کنیم، کنار هم ادامه بدیم.
با کسانی که کنار ما روزهای سختشون رو میگذرونن زندگی کنیم، بهشون بگیم قراره با هم سختی بکشیم.
بهشون بگیم: قرار نیست به این راحتیها از دستت بدم، من میخوام اون بهشت رو روی همین زمین خودمون برات درست کنم، با دستهای خودم با در آغوش کشیدنت.
من میخوام حمایت رو جور دیگهای برات معنی کنم.
ایندفعه قراره باهم ادامه بدیم.
باهم ادامه میدیم.