سبد خرید شما خالی است.

ماموریت سازمانی موسسه خیریه

بهنام دهش پور


مبارزه با سرطان در تمامی عرصه ها و حمایت از بیماران به دور از هرگونه تبعیض

افتخارات بهنام

ارتباط با ما

تهران، خیابان شریعتی،بالاتر از پل رومی، کوچه عاج ، پلاک ۷

ایرانم، با تمام زخمهایش …

ایران درّودی: سرطان معجزه بزرگ زندگی من بود.

موسسه خیریه بهنام دهش پور، از هر فرصتی برای مشق عشق، میدان دادن به داوطلبان پیر و جوان خود و انتشار امید و زندگی در میان مردم استفاده می کند، نوشتم پیر و جوان، اما در فضای همراه سرای خیریه بهنام دهش پور، جایی که بیماران و همراهان آنها به رایگان خدمات ویژه دریافت می کنند، نه زمان و نه مکان جرات دخالت در زیبایی ها و عشق را ندارند.

داوطلبانی که همه در نقطه ای خاص از هستی، در جایی منحصر به فرد از زمان و مکان ایستاده و دلیلی برای تکاپوی بیهوده در روزمرگی نمی بینند، اینان در عالمی دیگر، آدمی دیگر ساخته و از نو، تمرین عشقی نو به نو و تازه شونده می‌کنند.

این بار ماجرا برای همنشینی و تجربه تبلوری از خانه خدا، فکری بکر، ایده ای ناب و اتفاقی زیبا بود، ایده از سوی خودش شکل گرفت، تلفن زنگ زد و صدای دلنشینش در آن سوی خط گفت: سلام، من ایرانم، ایران درّودی، می‌خواهم جشن تولد ۸۳ سالگی خود را در خیریه دهش پور برگزار کنم، حوصله تولدهای تکراری را ندارم، این اما جشن تولدی تکرار نشدنی و خاطره انگیز خواهد بود…

هشتاد و سومین سالروز تولد بانوی نقاشی ایران، ایران درّودی عصر هفتمین روز شهریور در همراه سرای موسسه خیریه بهنام دهش پور با حضور میهمانان از طیف‌های مختلف برگزار شد. از چندین ساعت قبل از زمان اعلام شده، جمع مستان از راه می رسیدند و داوطلبان یک به یک در جایی که از قبل مشخص شده بود، برای تمرین و یک تجربه جدید داوطلبانه آماده می‌شدند. جمعی از میهمانان این مراسم، بیماران و همراهان درحال درمان ساکن در همراه سرا بودند که از صبح شاهد چیدمان و آماده ‌سازی محوطه حیاط بودند. حیاطی که به همه حاضران حیاتی نو می داد، مثل همیشه.

آماده سازی تمام شده بود، میهمانان یک به یک از راه می رسیدند، ساختمانی که خود حاصل وقف یک عاشق دلباخته است، حال جایگاهی مملو از انسانهایی شده بود که برای وقف عشق آماده بودند.

مجری مراسم هنرمند داوطلب احسان کرمی بود و در ابتدای مراسم شهلا لاجوردی، مادر بهنام دهش پور خیرمقدم خود را برای حاضرین قرائت کردند و از زحمات و نیت خیر دکتر ایران درّودی تشکر کرده و جمله فراموش ناشدنی ایران را با صدایی لرزان اما شنیدنی پشت تریبون فریاد زدند: من ایرانم با تمام زخم‌هایش!

محمدرضا کارگر مدیرکل موزه‌های سازمان میراث فرهنگی و عضو بنیاد ایران درّودی دومین سخنران مراسم بود و به زیبایی به گوشه ای از زحمات و زندگی پربار و ارزشمند ایران درّودی اشاره کردند. وی در بخش مهمی از سخنان خود ضمن اشاره به اهمیت مقام ایران درّودی خاطرنشان کردند: عدم فاصله با مردم، در کنار مردم بودن و از خود مردم بودن، علت اصلی جادوانه شدن هنرمند است، کسی که راکفلر خریدار آثارش بوده، کسی که عجیب ترین، باشکوه ترین و وسوسه کننده ترین پیشنهادات تجاری را در سراسر جهان داشته در نهایت ایران را با تمام زخمهایش انتخاب کرده و تصمیم گرفته که بیش از ۱۰۰ اثر اعجاب انگیز خود را با هزینه ای عجیب، به ایران برگرداند و به مردم ایران تقدیم کند.

دکتر محمد حواد حق شناس، رئیس کمیسیون فرهنگی – اجتماعی شورای اسلامی شهر تهران، ری و تجریش با حضور در این مراسم سومین سخنران بودند که با انتخابی زیبا، جمع را شیفته عظمت زندگی باشکوه ایران درّودی کردند. ایشان به جای سخنرانی کلی تصمیم گرفتند قطعاتی از همین کتاب ارزشمند را قرائت کنند، دو قطعه از لحظه تولد او و ماجرای ازدواجش.

بهاره کیان افشار بازیگر سینما و تئاتر و  داوطلب همیشگی و سفیر سلامت موسسه خیریه بهنام دهش پور در این مراسم پشت تریبون رفت و «میلاد ایران» را تبریک گفت. وی ضمن قرائت پیام لیلی رضایی مدیرعامل موسسه خیریه بهنام دهش پور اظهار داشت: اکنون در حیاطی دور هم جمع شده ایم که تبلور و تجسمی از خانه خدا است و هر بار که به مراکز مربوط به موسسه خیریه بهنام دهش پور می آیم، درسی تازه می آموزم و شوق عجیبی برای زندگی به دست می آورم. ای کاش این ایده زیبا یعنی برگزاری مراسم تولد در مراکز خیریه و جمع آوری کمک های مردمی به این بهانه زیبا در میان ستارگان سینما و ورزش و شهروندان محبوب در میان توده مردم، روز به روز گسترش پیدا کرده و جایگاه درست خودش را پیدا کند.

ایران درّودی اما پس از این سخنان، به سختی و با ذوقی عجیب پشت تریبون ایستاد و از ایران گفت، او مثل همیشه نتوانست احساسات و هیجان خود را وقتی از ایران سخن می گوید پنهان یا مدیریت کند:

«من خاکم، از خاکم و از خاک ایرانم، زاده خراسانم و جرات و جسارت خود را از همین خراسان به ارث برده ام، از سرزمین فردوسی بزرگ که جد من است. روی سنگ قبر من چیز زیادی ننویسید فقط یک کلمه بنویسید: ایران.»

«من باید لایق اسم خودم باشم، اسم کوچکی نیست، به من می گویند ایران و هر بار که اسم خودم را می شنوم از خود می پرسم آیا لایق این اسم هستم؟

در مملکتی رشد و پیشرفت کردم و افتخار می کنم که در فضای هنر به یک خالق اثر هنری تبدیل شدم، خوشحالم که پس از تلاشی طولانی، اکنون در آستانه افتتاح موزه خود هستم؛ موزه ای که برایش هزینه زیادی شده اما ایرادی ندارد، مهم این است که هر چه زودتر این هدیه را خالصانه به مردم کشورم تقدیم کنم.

برای من سرطان، معجزه زندگی بوده است، پس از سرطان دردهای زیادی کشیده ام اما خدا می داند که در طول درمان اجازه ندادم به من مسکن تزریق کنند، من درد کشیدن را نیز بخشی از زندگی خود می دانستم، درد به من پیغام هستی می داد و مطمئن می شدم که هستم، هوشیارم و فکر می کنم و می توانم خلق کنم.

استاد بزرگ زندگی من، حضرت مولانا بوده است، ما ایرانیان چقدر خوشبختیم که مولانا را داریم و به زبان مادری خود از اشعار گرانقدر و باشکوه او لذت می بریم، چقدر خوشبختیم که فردوسی را داریم. چقدر خوشبختیم که ایران عزیز را داریم. ما ز بالاییم و بالا می رویم و این را مولانا بیهوده نگفته و اگر به این اعتقاد داشته باشیم، دیگر کدام غم اجازه دارد در وجود ما رخنه کند؟»

در ادامه این مراسم، کیک تولد ایران درّودی که به یکی از آثار زیبای او مزین شده بود، همراه با شمع تولد ۸۳ سالگی این استاد بزرگ به امید روشنایی وجودش و تداوم زندگی با برکتش و با حضور همه میهمانان و بیماران ساکن در همراه سرا و همه دوستداران این هنرمند گرامی، توسط او بریده شد.همچنین مقرر شد ضمن برگزاری جشن میلاد استاد ایران درّودی، کتاب ارزشمند وی “در فاصله‌ی دو نقطه”  که زندگی‌نامه‌ خود نوشت اوست و به چاپ بیست و سوم رسیده است، در فرایند همت عالی به فروش برسد که البته میهمانان و خیّرین گرامی مثل همیشه در این فرصت زیبای کمک به هم نوع و بیماران مبتلا به سرطان، سنگ تمام گذاشتند.


بابک سرانی 

دیدگاهتان را بنویسید