سبد خرید شما خالی است.

ماموریت سازمانی موسسه خیریه

بهنام دهش پور


مبارزه با سرطان در تمامی عرصه ها و حمایت از بیماران به دور از هرگونه تبعیض

افتخارات بهنام

ارتباط با ما

تهران، خیابان شریعتی،بالاتر از پل رومی، کوچه عاج ، پلاک ۷

سخنان ایران درودی در تولد ۸۳ سالگی

ایران درودی در هشتاد و سومین سالروز تولدش که به درخواست او در همراه سرای موسسه برگزار شد، سخنانی زیبا، دلنشین و شنیدنی به شیوایی تمام ایراد کرد که به درخواست شما همراهان گرامی، متن کامل آن را در اینجا به اشتراک می گذاریم:

من خاکم، از خاکم و از خاک ایرانم، زاده خراسانم عاشق خاک این سرزمینم. نقاشی من متعلق به این خاک است. و جرات و جسارت خود را از همین خراسان به ارث برده ام، از سرزمین فردوسی بزرگ که جد من است. روی سنگ قبر من چیز زیادی ننویسید فقط یک کلمه بنویسید: ایران.

من باید لایق اسم خودم باشم، اسم کوچکی نیست، به من می گویند ایران و هر بار که اسم خودم را می شنوم از خود می پرسم آیا لایق این اسم هستم؟

افتخار میکنم به عنوان یک زن ایرانی در مملکتی که رشد و پیشرفت کردم و افتخار می کنم که در فضای هنر به یک خالق اثر هنری تبدیل شدم، خوشحالم که پس از تلاشی طولانی، اکنون در آستانه افتتاح موزه خود هستم؛ موزه ای که برایش هزینه زیادی شده اما ایرادی ندارد، مهم این است که هر چه زودتر این هدیه را خالصانه به مردم کشورم تقدیم کنم.

نقاشم ولی استاد من مولاناست. استاد بزرگ زندگی من، حضرت مولانا بوده است، ما ایرانیان چقدر خوشبختیم که مولانا را داریم و به زبان مادری خود از اشعار گرانقدر و باشکوه او لذت می بریم، چقدر خوشبختیم که فردوسی را داریم. چقدر خوشبختیم که ایران عزیز را داریم. ما ز بالاییم و بالا می رویم و این را مولانا بیهوده نگفته و اگر به این اعتقاد داشته باشیم، دیگر کدام غم اجازه دارد در وجود ما رخنه کند؟

معجزه زندگی من سرطان است. سرطان نگاهم را به زندگی عوض کرد. این نوع نگرش از من آدم دیگری ساخت. بعد از سرطان به این جسارتی که الان دارم رسیدم. بهترین آثارم را بعد از سرطان خلق کردم، چون درست نگاه کردم به زندگی به ارزشش نگاه کردم. امکان دیدن، لمس، فهمیدن به من داده به من عشق ورزیدن داده. مرض سرطان بسیار سخت ولی آموزنده است، به انسان می آموزد که ارزش حیات خود را بداند.

پس از سرطان دردهای زیادی کشیده ام اما خدا می داند که در طول درمان اجازه ندادم به من مسکن تزریق کنند، من درد کشیدن را نیز بخشی از زندگی خود می دانستم، درد به من پیغام هستی می داد و مطمئن می شدم که هستم، هوشیارم و فکر می کنم و می توانم خلق کنم. من اگر درد میکشم پس زنده ام اگر حس میکنم، لمس میکنم و…. پس زنده ام.

مرگ را آرامش مطلق می دانم. همیشه گفته ام که به مرگ نمی اندیشم به او افتخار خواهم داد که به من بیندیشد…

درآخر هم از خانم دهش پور تشکر می کنم که از غمتان بزرگترین ارزش ها را به وجود آوردید و از همه شما می خواهم که گشاده دست باشید برای کمک به بیماران نیازمند مبتلا به سرطان.

گزارش کامل مراسم سالروز تولد این بانوی هنرمند را در لینک زیر بخوانید:
https://behnamcharity.org.ir/ایرانم،-تمام-زخمهایش/

دیدگاهتان را بنویسید